کد مطلب:315957 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

از منظومه ی «گنجینة الاسرار» عمان سامانی (متوفای 1322 قمری)
ای صبا ای عندلیب كوی عشق

ای تو طوطی حقیقت گوی عشق



در گشودندت گر اخوان از وفا

راه اگر جستی در آن دارالصفا



شو در آن دارالصفا رطب اللسان

همطریقان را سلام از من رسان





[ صفحه 49]





دستی این دست ز كار افتاده را

همتی این یار بار افتاده را



تا كه بر منزل رساند بار را

پر كند «گنجینة الاسرار» را



شوری اندر زمره ی ناس آورد

در میان ذكری ز عباس آورد



نیست صاحب همتی در نشأتین

همقدم عباس را بعد از حسین



در هواداری آن شاه الست

جمله را یك دست بود او را دو دست



لاجرم آن قدوه ی اهل نیاز

آن به میدان محبت یكه تاز



آن قوی پشت خدا بینان از او

و آن مشوش حال بد بینان از او



موسی توحید را هارون عهد

از مریدان جمله كامل تر به جهد



طالبان راه حق را بد دلیل

رهنمای جمله بر شاه جلیل



بد به عشاق حسینی پیشرو

پاك خاطر آی و پاك اندیش رو



می گرفتی از شط توحید آب

تشنگان را می رساندی با شتاب



عاشقان را بود آب كار از او

رهروان را رونق بازار از او



روز عاشورا به چشم پر ز خون

مشك بر دوش آمد از شط چون برون



شد به سوی تشنه كامان رهسپر

تیر باران بلا را شد سپر



بس فرو بارید بر وی تیر تیز

مشك شد بر حالت او اشك ریز



اشك چندان ریخت بر وی چشم مشك

تا كه چشم مشك خالی شد ز اشك



تا قیامت تشنه كامان ثواب

می خورند از رشحه ی آن مشك آب



بر زمین آب تعلق پاك ریخت

و ز تعین بر سر آن خاك ریخت



هستی اش را دست از مستی فشاند

جز حسین اندر میان چیزی نماند





[ صفحه 50]